عشق جاویدان من
شب هنگام است و همه در خواب، من و تو بیداریم و سرمست از با هم بودن و با هم زیستن.. خانه ات، وجود من است. با من گرسنه می شوی، با من سیر می شوی. با من می خوابی و بیدار می شوی. با من از چشیدن طعم ها و دیدن مناظر زیبا، بوییدن عطرهای خوش و لمس حقایق لذت می بری. با هرتکان و جنبش تو بر خود می لرزم و غرق تماشا می شوم.. سراپا چشم می شوم تا دوباره ازین سو به آن سو روان شوی.. دستانم را با عشق بر روی منزلگاه تو می گذارم تا مبادا از حرکتی غافل بمانم.. اکنون من و تو در هم تنیده ایم همچون پیچک سبز بر شاخسار درخت.. عشق جاویدان من، ممنونم برای بودنت... ...
نویسنده :
ندا
1:10
روز شمار
روزهای با تو بودن همچنان از پی هم می گذرد و من عاشق تر می شوم.. با هر تکان و جنبش تو مست می شوم.. روی تکه کاغذی تاریخ ها را علامت می زنم تا به روز موعود نزدیک و نزدیکتر شوم و در آن روز غرق شادی شوم.. نمی دانم واکنش من در آن روز رویایی چیست.. این که هستی دلنشین است.. این که خواهی بود دلرباست.. این که باشی آرزوست.. ...
نویسنده :
ندا
0:54
وبلاگ جدید
سلام نازنینم... خیلی وقته به این وبلاگت سر نزدم، آخه یه وبلاگ دیگه برات درست کردم مامانی..همه میگن این وبلاگ لود نمیشه! mygirl1392.blogfaآدرس وبلاگ جدیده...یووووووووهووووووو ...
نویسنده :
ندا
14:17